وب پیج Singularity Hub در یاداشتی در جولای 2017 هفت زمینه مهارتی مهمی که برای اشتغال و پشیرفت در آینده مورد نیاز هستند را فهرست کرده است. آینده ای که از همین امروز شروع شده است. هفت زمینه مهارتی مهم به شرح زیر است:
1. تفکر انتقادی و مشکل گشایی: امروزه هرچه بر میزان اطلاعات افزوده می شود نقش تفکر انتقادی بیشتر می شود. فرایندی که از طریق آن بتوانیم اطلاعات درست تر به دست آوریم، انتخاب های درست تری داشته باشیم و امثال آن. همچنین روز به روز اهمیت داشتن دانش جای خود را به کاربرد دانش می دهد. بهرحال اینکه ما چه می دانیم مهم است اما مهمتر این است که چه فایده ای دارد. فایده مندی و سودمندی اطلاعات زمانی است که تبدیل به دانش شود. در اینجا منظور از دانش اطلاعات همدفمند و ساختارمند در نیل به حل مساله است.
2. همکاری و تشریک مساعی در میان شبکه ها و رهبری از طریق نفوذ: اهمیت شبکه ها و جریان دانش درون شبکه ها روز به روز افزایش یافته است ایجاد ارتباط بین شبکه ها به معنی متصل کردن جزایر به همدیگر است این به معنی ایجاد هم افزایی است. شاید نامی که ما در شکل فردی آن بر این مهارت می گزاریم به لحاظ فرهنگی جالب نباشد اما این نمی تواند نافی اهمیت و نیز سودمندی آن باشد. ما غالبا در شکل فردی این افراد را دلال یا واسطه می گوییم. البته اگر دنبال مشاغل با ریسک تولید و فروش کم هستید این مهارت را در خود تقویت کنید. کسانی که به لحاظ دانشی خوب می دانند کجا چه چیزی هست و کجا به چه چیزی نیاز است و توانایی ایجاد ارتباط بین این دو بستر را دارند. اما نکته بعدی این است که رشد قانون گرایی موضوع کنترل از مسیر قدرت اجبار و تنبیه را کاهش داده است و نیز تنوع مسیر های شغلی نیز شرایط کاری در نظام های دیوانسالار نیز به گونه ای تغییر یافته است که نمی توان انتظار زیادی از قدرت قانونی داشت قدرت قانونی وجوه ملموس کار را می تواند تضمین کند اما وجوه ناملموس که کیفیت کاری وابسته به آن است از این روش پاسخ داده نمی شود بنابراین باید بتوانیم در دل ها نفوذ کنیم، باید بتوانیم دیگران را اقناع کنیم و با خود همراه کنیم.
3. چابکی و انطابق پذیری: به قولی ما در حالی زندگی در یک دنیای VUCA هستیم دنیای فرار، نامعین، پیچیده و مبهم. بای زندگی در این دنیا باید بدانیم که تفکرات در مورد ثبات به هم ریخته است و شدیدا وضعیت زندگی در گسست های و شکاف های دانشی به شدت دچار تغییر می شود. بنابراین فرصت ها به شدت ناپایدار هستند بنابراین باید به لحاظ فردی و سازمانی چابک تر عمل کنیم. از طرف دیگر ظرفیت یادگیری و تغییر رفتار خود را بالاتر ببریم. به قول ریچارد پاول و دالیون بیچ فرضیه بنیادین آموزش و کار سنتی بر رویه های ثابت و عادی متمرکز بود. اما دنیای فعلی دنیای ارتباط بین فرهنگ ها و جوامع است و دنیای ارتباط بین انگاره ها و دیدگاه های مختلف است بنابراین باید سریعتر یاد گرفت و تغییر کرد و خیلی بر دانسته ها و راه حل های خود پافشاری نکرد. رویه شما تا زمانی درست است که طبیعت آن را تایید می کند.
4. اقدام گرا و کارآفرین: خیلی قبل ها دیویی در مورد آموزش ایده یادگیری از طریق عمل را مطرح کرد (Learning by doing). اما انگار روز به روز این ایده بیشتر ضرورت خود را می نمایاند.
5. ارتباطات زبانی و نوشتاری موثر: بودن ارتباط نمی توان زندگی تصور کرد. تعاملات رسمی و غیر رسمی بر زندگی و کار ما تاثیر بسزایی دارند.
6. ارزیابی و تحلیل اطلاعات: در مورد انفجار اطلاعات زیاد صحبت شده است. اما این به معنی کاهش اهمیت اطلاعات نیست. اطلاعات امروزه محور کسب و کار هستند. البته از قدیم هم بوده اند اما امروزه بیشتر از آن هستند که در ذهن یک آدم جای بگیرند و البته یک دست شدن اطلاعات با هدف تصمیم گیری نیازمند توانایی ارزیابی و تحلیل اطلاعات است.
7. کنجکاوی و تخیل: کنجکاوی موتور محرکه دانش جدید است. این خاصیت را به خصوص زیاد می توان در کودکان دید انگار با بزرگ شدن و تربیت رسمی و غیر رسمی ما ذاتا یاد می گیریم که کمتر متعجب شویم و عادت کنیم به آنچه جلو چشممان است. ارزش آفرینان آینده خیلی زود به رویه ها و کلیشه های رایج عادت نمی کنند. البته نکته مهم دیگر در این زمینه ما نیاز داریم که کنجکاوی را نیز خوب یا بگیریم و الا می تواند به خوبی زمان ما را هدر دهد.
نویسنده اصل مقاله خانم رایا هست که با توجه به ملاحظات فرهنگی و نیز نیازهای روز جامعه بدون دست بردن در ساختار اصلی متن، محتوا را بازنویسی کردم.
بدون دیدگاه